قطع خدمات سوییفت، تحریم بانک مرکزی و تحریم بانکها و... همگی از جمله آن مشکلات بودند. برای وضوح بیشتر این مشکلات نگاهی کنید به حجم مبادلات ما و جهان که در آخرین سال طبق اعلام گمرک ج.ا.ا بیش از 86میلیارددلار (برابر 258هزارمیلیاردتومان) بوده، تازه این به جز ارزش نفتی است که صادر کردیم. ما با چنین حجمی از پول مواجه هستیم و جابهجایی این پول قطعا معمولی نیست. برای جابهجایی آن و داشتن رابطه تجاری با جهان، باید از خدماتی بهره برد. در کشورهایی که علیه آنها «کاغذپاره» صادر نشده باشد، عموما عمده این خدمات توسط بانکها ارایه میشود. بانکها از محلدادن این خدمات سودهای کلانی دارند، مشتریها با دریافت این خدمات اطمینان خاطر دارند و عموم مردم هم در صورت لزوم میتوانند شاهد و ناظر ماجرا باشند، این یعنی شفافیت. اما در کشوری مثل ما که هشتسال گذشته درگیر کاغذپارهها بود، وضع کمی فرق میکند خدمات سوییفت قطع شد، بازار داخل اما همچنان نیازمند مبادلاتی بود که سالها به آن عادت کرده و نتیجه نفت صددلاری و سیاستهای دولت نهم و دهم بود. بانکها که خدمات نمیدادند پس باید این پول به نحو دیگری جابهجا میشد، در این شرایط صرافیهای مطمئن و شرکتهای تابع بانکها مثل قارچ هر روز سبز شدند و اختیار ارز کشور را در دست گرفتند. اگر بانکها عملیاتی انجام میدهند، میشود از طریق بررسی بیلان و نوع خدمات ارایهشده و... آن را عمومی کرد و کمی شفافیت ایجاد کرد، اما وقتی شما با تعداد کثیری از صرافیها و افراد طرف هستید، دیگر فضا غبارآلود میشود. در این فضا هم اشخاصی پیدا میشوند که نام خود را «سرباز اقتصادی» میگذارند و بررسی حساب آنها کار سادهای نیست،گیریم که یکی از آنها به دام رسانهها بیفتد، اما ما فقط با آن یکی آشنا هستیم. بانکها هم سرگرم خرید و فروش ارز میشوند و با نوسانات قیمت ارز، مواردی نظیر زیان بانک صادرات یا ماجرای بانک سرمایه پیش میآید.