به جای مقدمه
تقریبا یک ماه از آخرین مطلبی که در یک ریال نوشتهام میگذرد. نه آنکه سوژهای برای نوشتن نبود، بلکه بیشتر یک درگیری ذهنی با خودم بود که راهها و کارهایی را که تجربه نکردهام چطور برای دیگران بنویسم و یا توصیه کنم. از آنسو، درگیریهای بسیار زیادی هم در شغل خود داشتم که فرصت تمرکز و نوشتن را از من گرفته بود (و تا حدودی این شرایط ادامه دارد). تنها نکتهای که دوست داشتم بیان کنم این است که به محض اینکه از کاری فاصله بگیرید و این فاصله به چند روز برسد (حتی چیزی مثل نوشتن که من عاشق آن هستم)، برگشت به آن سخت و سختتر میشود. پس باید سعی کنیم که اگر عادت خوبی را در خود پرورش میدهیم، تا زمانی که به طبیعت دوم ما تبدیل نشده، آن را رها نکنیم.
درآمد منهای مخارج ضروری برابر است با یک گپ مالی. و یکی از مهمترین وظایف ما برای رسیدن به موفقیت مالی، شناخت این گپ و کمک به توسعهی آن است. فرض کنید درآمد ماهیانهی من 2 میلیون تومان و مخارج ضروریام، یک میلیون تومان است. یک میلیون تومان گپ در اینجا وجود دارد که پتانسیل بسیار بالایی برای هدر رفتن دارد. تمام هنر بازاریابها و فروشندگان آنلاین و آفلاین برای شکار این پول به کار گرفته میشود و احتمالا همانگونه که همهی شما این تجربه را داشتهاید، مهارتهای بازاریابی و فروش ( در ادامه توضیح خواهیم داد ) بسیار توسعه یافته و در کمال آگاهی ما (البته آنطور که فکر میکنیم)، با پنبه سر پول بیزبان بریده میشود.
بنابراین یکی از وظایف مهم هدایت این پول به مسیرهایی است که در دسترس شکار شدن نباشند و البته در گام بعدی تلاش برای بزرگتر کردن این فضای پولی است.
برای عملی کردن این کار چه میتوان کرد؟
- انتقال پول از حساب حقوق به حسابهای پسانداز را خودکار کنید (اصطلاح بانکی آن انتقال وجه مستمر است). به احتمال زیاد انجام این کار در اکثر اینترنت بانکهای کشور قابل انجام است. اما در این گام دو نکتهی مهم وجود دارد. نخست اینکه با بانک خود مشورت کرده و حسابی را انتخاب کنید که بالاترین نرخ سود روزشمار را بدهد و دوم اینکهدسترسی به حساب، از طریق اینترنت و عابربانک امکانپذیر نباشد. تاکید من روی این مورد آخر به خاطر تجربهی تلخی است که در این زمینه داشتهام. برداشت خودکار از حساب من انجام میشد و حساب پسانداز از طریق عابربانک در دسترس نبود ولی به سادگی از طریق اینترنت بانک، حساب پسانداز خود را خالی میکردم.
- یکی از راههای بزرگ کردن این گپ، صرفهجویی ( که در ادامه توضیحاتی خواهیم داد ) و کاهش مخارج است. در این مورد پیش از این نوشته و خواهم نوشت. از نظر من صرفهجویی، “خوردن نان و تره” نیست بلکه آگاه بودن نسبت به انجام مخارج است. اگر مخارج خود را یادداشت کنید و همانطور که در ادامه گفته شده، آنها را بررسی کنید، واقعیتهای مهمی در مورد مخارج شما کشف میشود. آیا پنج میلیون تومان برای مسافرت خارج از کشور خرج کردهاید و خاطرهی آن همچنان برای شما لذتبخش است؟ یا اینکه با توجیههای مختلف گوشی موبایل خود را که کماکان کارایی داشته با هزینهی یک میلیون تومانی ارتقا دادهاید؟ خرج کردن برای چیزهایی که ارزشش را نداشته کشف کنید و آگاهانه در هنگام هر خرید تصمیم بگیرید. در این مورد درادامه مطلب کتاب “your money or your life” خواهم نوشت.
- راه دیگر افزایش درآمد است. بایستی درآمد خود را افزایش داده و آن را از راههای متعددی به دست آورید. با توجه به اهمیت این موضوع، سعی میکنم که از این پس در این باره زیاد بنویسم.
- و آخرین چیزی که به ذهنم میرسد این است که به هر ریال خود یک وظیفه بدهید. اجازه ندهید پولی بدون برنامه در حساب کارتی شما باقی بماند و وسوسهای باشد برای خرج کردن. خرید حجمی ضروریات زندگی به صورت ماهیانه یا دو بار در ماه، بسیاری از نیازمندیها را پوشش میدهد و با نگه داشتن مقداری پول به صورت نقدی و یا در کارت بانکی میتوان از پس مخارج برآمد. به جای نگرانی از خالی بودن حساب متصل به کارت، از روند رو به رشد حسابهای پسانداز لذت ببرید.
به شرکتهاى بزرگ اجازه ندهیم براى ما نیاز اختراع کنند.
ما براى رسیدن به شادى, نیاز به چیزهاى اضافه نداریم. لذت خرید یک کالاى جدید, بلافاصله پس از مالکیت آن شروع به افول مى کند. شرکتها(شبکه قدرتمند تبلیغات) پیوسته براى ما نیاز اختراع مى کنند. کمى رضایت و کمى نگاه به گذشته راهنماى ما براى گذر از دام آنهاست.
من مى خواهم دیگر جمله ى “شما شایسته بهترین ها هستید” را نادیده بگیرم.
شما چطور؟
صرفه جویی، ولخرجی و خساست. شما کجای بام ایستاده اید؟
یکی از همکارانم که در دهه هفتاد میلادی در آلمان درس میخوانده تعریف میکرد که تابستانی برای درآوردن خرج تحصیل، در کارخانهای کار می کردم و پیرمردی آلمانی که دوران کودکی یا نوجوانیاش را در جنگ دوم جهانی گذرانده بود پس از هر بار غذا خوردن، خورده های نانش را جمع میکرد و با خود میبرد. او میگفت که شما نمیدانید معنای قحطی چیست. شاید در اطرافیان خودمان هم افرادی را ببینیم، پدربزرگها و مادربزرگهایی که سختی های دهههای قبل را چشیدهاند و به قول معروف در خوردن و مصرف کردن بسیار خوددار هستند. اینها ممکن است در نظر ما صرفه جو و یا خسیس به نظر برسند. اما حرفی که من می زنم در مورد صرفهجویی اجباری نیست، در مورد سختی دادن به خود و خانواده نیست، در مورد بهره نبردن از مواهب زندگی نیست بلکه در مورد فرآیندی آگاهانه است که تصمیم میگیریم تا هزینههایمان را خودمان کنترل کنیم.
شما چقدر به صرفه جویی در زندگی باور دارید یا آن را به کار می بندید؟ چقدر می ترسید که صرفه جویی توسط شما به خساست تعبیر شود و همه شما را به عنوان فردی دست تنگ بشناسند.
خساست در برابر ولخرجی
خسیس کسی است که از مواهب زندگی که در اختیارش گذاشته شده استفاده نمی کند که البته بسیاری از این مواهب را باید با پول خرید. این فرد ممکن است عاشق سکه روی سکه گذاشتن باشد و نه تنها برای دیگران که برای خودش هم زیاد مایه نمیگذارد و ممکن است تنها پس از مرگشان، میزان داراییهایشان مشخص شود. نقطه ی مقابل آن کسانی هستند که از لحاظ مالی بسیار غیر منضبط اند. معلوم نیست پول خود را به چه کسانی قرض داده اند، معلوم نیست که پولهایشان کجا رفته است، در زمان نیاز اضطراری به پول، باید از دیگران قرض کنند. خود من به این دسته تعلق دارم/داشتم. اینها دو روی سکهاند ولی راه میانهای هم وجود دارد که همان صرفهجویی است.
اما صرفه جویی چیست؟
صرفه جویی یعنی خرج کردن آگاهانه پول، یعنی داشتن یک زندگی حسابگرانه. صرفهجویی یعنی اسراف نکردن. یعنی برداشتن، داشتن، خوردن و خریدن در حد نیاز. صرفهجویی یعنی اینکه بر اساس نیازهای خودمان بخریم، تحت تاثیر تبلیغات قرار نگیریم یا اینکه از آن بدتر رفتار مالی ما برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران نباشد.( ما که نیاز به تایید دیگران نداریم، داریم؟)البته دست برداشتن از مقایسه خودمان با دیگران به این سادگی ها نیست و نیاز به تمرین زیاد دارد و ما باید صرفه جویی را هم تمرین کنیم. چون به محض شروع مدیریت پول مورد قضاوت خود و دیگران قرار میگیریم و برچسب خسیس به ما چسبانده میشود. ظاهرا و متاسفانه در اطراف ما صرفهجویی تنها یک واژه در فرهنگ لغت است و انگار عینیت ندارد. ولی ما میخواهیم این صفت نیکو را کسب کرده و آن را تمرین کنیم. شاید این تصمیم ما باعث شود تا زمین هم کمی نفس بکشد.
عمر گرانمایه در برابر پول
فرض کنید شما 20 روز در ماه و روزی 8 ساعت کار کرده و یک میلیون تومان درآمد کسب می کنید. یعنی بابت خرج هر یک ساعت از عمر گرانبهای خود، ساعتی 6250 تومان دریافت میکنید.(البته به همین سادگی هم نیست و این محاسبه را در مطلب دیگری به طور کامل توضیح خواهم داد). پس در زمان خرید کالایی به قیمت 60 هزار تومان، انگار که 10 ساعت از عمر خود را به جای آن می دهید و اینجاست که باید از خودمان بپرسیم: “آیا این کالا یا خدمات ارزش آن را دارد که 10 ساعت از عمرمان را به پای آن بدهیم؟ ” این کار باعث می شود که مخارج ما آگاهانه شوند و شاید برای ما که انضباط مالی نداشته ایم رنج آور باشد، اما باید این کار را ادامه دهیم.
با حرف مردم چکار کنیم؟
فرار از حرف مردم، بسیار سخت است، نه تنها آن حرفی که میزنند و شاید به گوش ما برسد بلکه مکالمهی درونی که در ذهن ما وجود دارد و فکر میکنیم که بقیه ما را رصد میکنند. تا چندی پیش خریدن مقداری کم از مایحتاج روزانه برای من کار سختی بود. مثلا نمیتوانستم برای خرید یک کیلو گوشت به قصابی بروم یا تنها چهار عدد پرتقال را بردارم، اما شروع به تمرین این عادت کردم که چرا باید تحت تاثیر این وزوز ذهنی قرار گیرم. برای مواجهه با این ذهنیت، تمرینهای زیادی میکنم. مثلا خرید نیم کیلو گوشت، مثلا گرفتن فاکتور خرید همه چیز.
برخی ممکن است شما را خسیس بنامند، شاید برای گرفتن تایید دیگران مجبورتان کنند که به شیوهی آنها پول خرج کنید، اما در نهایت این شمایید که مسئول زندگی خودتان هستید. اگر خدای نکرده در اثر حادثه ای، نیاز به چند میلیون تومان پول داشتید و نتوانستید آن را جور کنید، همین افراد به شما می گویند که چه انسان بی فکری است، هر چه درآورد را خورده و کمی هم به فکر آینده یا زن و بچه اش نبود. پس زیاد به حرفی که دیگران میزنند توجه نکنید.
انسان صرفه جو از نظر من کسی است که به اندازهی کافی خرج می کند، پس انداز دارد، هدیه می دهد و در کارهای خیریه شرکت می کند. خیرش به همه میرسد و معمولا هشتش گروی نهاش نمیماند.
شما کجای بام ایستادهاید؟
گامهایی برای رسیدن به استقلال مالی، گام دوم ردیابی انرژی زندگی
بخش اول: هر ساعت از عمر خود را با چه میزان پول معاوضه میکنید؟
باید روشن شود که بابت هر ساعتی که کار میکنید، چه میزان پول وارد زندگی شما میشود یا به عبارتی دیگر برای به دست آوردن 1000 تومان درآمد، چند ساعت از عمر خود را صرف میکنید. بسیاری به سادگی میگویند که من روزانه هشت ساعت و ماهیانه 24 روز کار می کنم (192 ساعت) و یک میلیون تومان حقوق میگیرم، پس برای هر ساعت از کارکرد خود (انرژی زندگی خود)، 5208 تومان دریافت میکنم. اما موضوع به این سادگی نیست.
عوامل بسیاری باید روشن شوند.
- بسیاری از محیط کار خود خسته هستند، حوصله غرزدنهای رئیس را ندارند، از دست همکاران ناراحت میشوند و از اینکه کار آنها مورد توجه قرار نمیگیرد دلخور میشوند، این ناراحتی پس از کار روی دست شما خرج میگذارد: سینما، کافی شاپ، خرید، رستوران. ” این حق من است که پس از یک روز کاری سخت، از محیط کار دور شوم و کمی به خودم برسم.”
- به دلیل اینکه شاغل هستید به اجبار لوازمی را تهیه کرده و یا از خدمات اضافهای استفاده میکنید، این موارد برای مجردها و یا خانوادههایی که هر دو والدین شاغل هستند، کاربرد بیشتری دارد. مانند هزینهی مهد کودک و یا تهیهی غذای آماده.
در زیر دستهبندیهای برای کشف این هزینهها قرار داده شده که برخی ممکن است شامل حال شما نشود و یا ممکن است چیزی که در مورد شما صدق میکند از قلم افتاده باشد که میتوانید آن را اضافه کنید. زمان و هزینهها به شکل نمونه آورده شدهاند و بایستی آنها را برای خود تکمیل کنید.
حمل و نقل
شما برای رسیدن به کار از خودرو شخصی، حمل و نقل عمومی و یا خط 11 استفاده میکنید و این کار هم هزینهی ریالی دارد، هم هزینهی زمانی. هزینه سوخت اتومبیل، هزینه نگهداری آن، هزینه اتوبوس، زمانی که صرف میکنید تا به محل کار خود برسید و یا از سر کار به خانه برگردید. با فرض پنج روز کاری در هفته (صرف شدن 1.5 ساعت در هر روز)، 7.5 ساعت زمان و مثلا 50 هزار تومان هزینهی حمل و نقل میکنید.
پوشاک
اگر شما برای رفتن باید لباس خاصی بپوشید، هزینهی آن هم بایستی حساب شود. این موضوع مربوط به نظامیها، آتشنشانها و یا پرستاران نیست. شغل شما میتواند شما را مجبور به پوشیدن لباسهایی مخصوص کند مثل کت و شلوار. زمانی را که به اصلاح روزانه، خرید ادکلن و یا مواردی از این دست میکنید نیز بایستی حساب شود. فرض کنید برای این کار یک ساعت در هفته و ده هزار تومان خرج میکنید.
غذا
غذایی که مجبورید در سر کار بخورید، صبحانهای که در مسیر نوش جان میکنید، وقتی را که برای خوردن چای و یا قهوه صبح میگذارید و یا غذای آمادهای که پس از برگشت به منزل تهیه میکنید. (چون خستهتر از آن هستید تا غذا درست کنید). فرض کنید برای این کار 4 ساعت در هفته و 30 هزار تومان خرج میکنید.
خستگی ناشی از کار
آیا شما پس از پایان کار قبراق و سرحال هستید و یا خسته و کوفته جلوی تلویزیون لم میدهید؟ سرگرمیهایی که برای استراحت به خودتان هدیه میدهید. مسافرتهایی که میروید، سریالهایی که میخرید، سینما، رستوران، شهربازی…. فرض کنید برای این کار 4 ساعت و 50 هزار تومان در هفته خرج میکنید.
بیماریهای مرتبط با کار
آیا خدای نکرده شغل شما موجب بروز بیماریهای جسمی و یا عصبی شده است؟ برای مقابله با آنها چه مقدار هزینه و زمان صرف میکنید؟ (با توجه به مثبت نگری یک ریال ، از نوشتن هزینه برای این مورد صرف نظر میکنم ولی به این قسمت هم صادقانه پاسخ دهید).
هزینههای جانبی
اگر شاغل نبودید، چه هزینههایی را انجام نمیدادید؟ چه نرمافزاری را نمیخریدید؟ آیا همین قدر سیگار مصرف میکردید؟ آیا فرزندتان را به مهدکودک میفرستادید؟
اکنون باید تمام ساعاتی از ماه را که صرف کارتان می شود با هم جمع بزنید و تمام هزینه های مرتبط را هم از حقوقتان کم کنید. فرض کنید ساعات کارکرد شما از 192 به 230 ساعت و دریافتی شما به 850 هزار تومان برسد. پس شما بابت هر ساعت از عمرتان، 3700 تومان دریافت کردهاید.
(این موضوع در مورد من و افرادی شبیه من که شغل اقماری دارند به ارقام ناراحت کنندهای میرسد. شاید ظاهرا حقوق خوبی میگیریم، اما بایستی شبها را هم به ساعاتهای کارکرد اضافه کنیم. افراد دور از خانه این موضوع را در نظر داشته باشند.)
اگر شما معتاد به خرید مجلهای هستید و قیمت آن 5 هزار تومان است، ماهیانه (3700/5000)، یک و نیم ساعت از عمر غیر قابل بازگشت خود را صرف آن میکنید. این کار برای القای حس گناه و لذت نبردن از مواهب زندگی نیست، بلکه اشارهای است برای آنکه در هنگام خرجکردن، چشمان خود را باز نگه دارید. آیا استفاده بهتری از این یک و نیم ساعت نمیتوان کرد؟
بخش دوم : ردیابی هر ریالی که به زندگی شما وارد و یا خارج میشود
بنا به تجربهی خودم این کار در ابتدا کار بسیار سختی است چون هم انرژی میطلبد و هم اینکه شاید مزایای آن را به خوبی درک نمیکنیم اما همان طور که در کتاب میلیونر همسایه (The Next Door Millionaire) نوشته شده، این کار یکی از عادتهای افرادی است که در این راه موفق شدهاند.
بگذارید این کار به عادت خوب شما بدل شود. برخی ممکن است این کار را به سادگی و با یک سرسید انجام دهند برخی ممکن است با نرم افزار و یا اپ جیب. ولی این سیستم وقتی کار می کند که آن را انجام دهید!!! پس آن را انجام دهید. اگر اکثر خریدهای خود را با کارت بانکی انجام میدهید از وبسایت بانک خودتان، ماهیانه تمام هزینهها را دانلود کرده و البته یادداشت کنید که هر خرجی برای چه کاری بوده است.
هر یک ریال؟ آخر چرا؟
ریال و تومان در اقتصاد خانوادهی ما ایرانیها محلی از اعراب ندارد. چرا باید حساب هر یک ریال را داشته باشیم؟ چرا آن را به صد و یا هزار تومان گرد (round) نکنیم؟
چون این کار قرار است عادتی را برای تمام عمر برای ما بسازد. از آنسو، این رقمی که حد گرد کردن هزینههاست چه استانداردی باید داشته باشد؟ آیا نرخ تورم روی آن تاثیر میگذارد؟ در طی سالها تغییر میکند؟
به دلیل آنکه عوامل فوق و یا موارد دیگر میتواند منجر به روشهای غیر اصولی شود و به مرور حساسیت انجام کار را کم کند، بایستی هزینهی هر یک ریالی که وارد جیب شما شده و یا از آن خارج میشود را داشته باشید. ممکن است شما متعهد به گرد کردن اعداد تا صد تومان شوید ولی این طبیعت انسان است. اگر شروع به انحراف یک درصدی از معیار نمودید، راه برای انحرافهای بزرگتر هم باز میشود. مثل کسی که کشیدن روزانه 20 نخ سیگار را ترک کرده است. حتی اگر پس از آن هر دو هفته یک نخ سیگار را روشن کند، راه برای برگشتن به موقعیت قبلی باز میشود.
گامهایی برای رسیدن به استقلال مالی، گام اول آشتی با گذشته
گام اول: آشتی با گذشته
بخش اول: کشف کل درآمد در زندگی مالی خود، هر چه دقیقتر بهتر
باید تمام میزان درآمدی را که در کل زندگی به دست آوردهاید، حساب کنید. تمام حقوق، تمام درآمد از مغازه، تمام سود بانکی، جایزهای که بردهاید، پاداشی که گرفتهاید، تمام هدیهها، عیدیها، هدیههای مراسم ازدواج و خلاصه هر ریالی که به نوعی وارد جیب شما شده است.
اگر کارمند هستید و شرکت شما سیستم مدیریت منابع سازمانی دارد می توانید فیش حقوقی چندین سالهی خود را حساب کنید، یا فیشهای حقوقی فیزیکی را جمعآوری کرده و مبلغ آن را حساب کنید. اگر در سررسیدی درآمد خود را مینوشتهاید آنها را جمع بزنید، اگر شغل آزاد دارید میتوانید به حسابهای بانکی خود، فاکتورهای خرید و فروش اجناس مراجعه کرده و با توجه به سود درآمد خود را حساب کنید، درآمد حاصل از کار در دورهی دانشگاه و یا تعطیلات تابستان را هم اضافه کنید.
نکتهی مهمی که وجود دارد این است که سعی کنید این کار را با دقت هر چه بیشتر انجام دهید و البته در نظر داشته باشید که لازم نیست حتما این گام را انجام داده و بعد به سراغ گامهای بعدی بروید. میتوانید این کار را در ضمن انجام گامهای بعدی نیز انجام دهید.
مزایای انجام این کار:
1- این کار رابطهی گذشتهی شما با پول را روشن میکند. بسیاری از مردم نمیدانند که در گذشته چقدر درآمد داشتهاند و چقدر میتوانند برای سالهای آینده درآمد کسب کنند.
2- این کار میتواند به باورهایی نظیر ” من نمیتوانم درامد زیادی کسب کنم” و ” من نگران پول نیستم و درآمد زیادی دارم” پایان دهد.
3- این کار شما را با یک ذهن پاک در نقطهی شروع برنامه ریزی برای رسیدن به استقلال مالی قرار میدهد.
4- این گام ذهن شما را از هر باور و یا فریب و دروغی که به خود در مورد پول گفتهاید پاک میکند.
اما نکتهای که در این گام وجود دارد فارغ از اینکه چه عددی به وجود میاید تکرار واژهای است که پیش از این در این مطلب در مورد آن نوشته بودم: No Shame, No Blame
این کار فقط قرار است اطلاعاتی را از گذشته به ما بدهد و راه و رسم زندگی مالی ما را تصحیح کند. پس در تمام مدت این برنامه سرزنش کردن خود به خاطر درآمد کم، عدم نگهداری از پول، از دست دادن فرصت ها و … ممنوع است.
اگرچه دقت در این روش بسیار مهم است و شما باید تا میتوانید دقیق عمل کنید، ولی در این راه گیر نیافتید و سعی کنید که تا حد امکان کل درآمد زندگی خود را به دست آورید.
بخش دوم: دارایی خالص خود را با لیست کردن تمام داراییها و بدهیها به دست آورید.
ارزش خالص زندگی شما چقدر است؟ در این قسمت باید تمام چیزهایی را که خریده اید و در زندگی شما حضور دارند لیست کنید.
اینجا مرحله ای است که شما ارزش خالص زندگی خود را در مییابید، مانند آنکه پس از عید نوروز، روی ترازو میروید تا ببینید چقدر اضافه وزن دارید. در پایان این مرحله ممکن است کشف کنید که به شدت مقروض و بدهکارید و یا اینکه زندگیتان آنطور که فکر میکردید هم بد نیست.
از خود سوال کنید که آن همه پولهایی که درآوردهام کجا رفته است؟ چه چیزی برای نشان دادن دارید در برابر ریالهایی که خرج کردهاید؟
دارایی های شما چیست: داراییهای خود را میتوانید به دو گروه متغیر و ثابت تقسیم کنید. داراییهای متغیر آن قسمتی هستند که روزانه و یا هفتگی تغییر میکنند، میتوانید آنها را طبق لیست زیر تنظیم کنید:
- پول نقد، در جیب یا خانه یا قلک
- پول در حساب جاری، حساب حقوقی و پس انداز، حساب کوتاهمدت و بلند مدت
- ارزش بیمه عمر
- سهام، اوراق مشارکت و صندوقهای سرمایهگذاری
- سکه و طلا و ارز
اما داراییهای ثابت، چیزهایی هستند که در محدودهی زمان بیشتری ارزش آنها ثابت میماند. (البته این را اضافه کنم که به دلیل شرایط ویژهی اقتصادی کشور ما، ارزش داراییهای ثابت نیز بسیار تغییر میکند. مثلا لوازم خانگی شما پس از سه سال کار مداوم و استهلاک، قیمتی بیش از روز اول پیدا کرده است! ). البته شما حتما نکته را گرفتهاید J لیست این داراییها را میتوانید طبق راهنمای زیر تهیه کنید:
- ارزش خانه
- اتومبیل
- وسایل زندگی که میتوانید لیست کنید، در آشپزخانه، در اتاق خواب، در هال و پذیرایی
- تمام تجهیزات صوتی و تصویری
- تجهیزات الکترونیکی و موبایل و تلفن و کامپیوتر
هیچ چیز را از قلم نیاندازید. به هر چیزی که دارید با توجه به ارزش نسبی آن قیمتی بدهید، این مرحله میتواند یکی دو روز یا چند روز و هفته به طول بیانجامد اما آن را به دقت انجام دهید.
یکی از بزرگترین خوبیهای لیست کردن تمام داراییها، آگاهی از انبوه وسایلی است که در آشپزخانه، اتاق خواب، انباری و مکانهای دیگر تلانبار کردهایم. این آگاهی میتواند در آینده و برای سادهتر کردن زندگی بسیار مهم باشد.
میزان بدهیهای شما چقدر است؟
در این مرحله تمام بدهیهای خود را لیست کنید،
بدهیهای نقدی،
وامها،
قرضها و هر نوع بدهکاری که دارید.
پس از انجام دادن تمام این محاسبات، دارایی های متغیر و ثابت خود را جمع کرده و از بدهیها کم کنید. این ارزش خالص مالی زندگی شماست. تمام آن چیزی که سالها کار کردهاید. مابقی همه خاطرههایی است که گذشته است.
ممکن است نتوانید هزینه های را مثل دانشگاه و یا دورههای آموزشی و هزینههای درمان را بنویسید اینها هزینههایی ناملموس هستند و چون نمیتوان ارزش فعلی آنها را حساب کرد، در هیچکدام از دسته بندیهای بالا قرار نمیگیرند.
در پایان
در پایان این مرحله شما باید سه عدد داشته باشید. مثلا برای کسی که 35 ساله است و 10 سال گذشته را شاغل بوده، این ارقام میتواند به این قرار باشد:
کل درآمد: 70 میلیون تومان
داراییهای متغیر و ثابت: 120 میلیون تومان (با تشکر ویژه از نرخ تورم )
بدهی: 50 میلیون تومان (با تشکر ویژه از سودهای سرسامآور وامهای بانکی )
این محاسبات را انجام دهید تا به گامهای بعدی برسیم.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.